رمان فور | دانلود رمان
رمان فور بهترین سایت رمان، داستان، دلنوشته

رمان عبث احساس

vain-feeling-novel-for-pc-and-android

نام رمان: عبث احساس

نویسنده: روشنا اسماعیل زاده

ژانر: تراژدی، عاشقانه، معمایی

نثر: محاوره‌ای

تعداد صفحه: 655

دانلود رمان تراژدی به قلم روشنا اسماعیل زاده PDF، اندروید لینک مستقیم رایگان

 خلاصه:

طمع، نیرنگ و سادگی مخلوط شد در آبیِ بی کران زندگیش..

فکر کرد در اوج کودکی بسیار کلان هست‌..

به سهولت استظهار کرد! دل بست! به چه کسی؟

دل کند! از چه کسی؟

اصلا اون کی بود؟ چی بود؟

چرخه‌ی احساسش جریانات عظیمی رو به هم ریخت و از اون دختری ساخت از جنس عبث!

پیشنهاد ما:

دانلود رمان نجوای عذاب

بخشی از کتاب:

با کلافگی، کوله پشتیم رو، روی دوشم جابه جا کردم؛ نگاهم رو تو خیابون طویلی که به سختی عابری ازش عبور می‌کرد چرخوندم و پوفی کلافه سردادم. به جوی آبی که از وسط خیابون اجازه‌ی خروج گرفته بود نیم نگاهی انداختم و طبق عادت از سمت چپ خیابون راهی سمت راست شدم، خواستم از چاله‌ای عمیق که آب از زیرش رد می‌شد لِی_لِی کنان بگذرم که ناگهان پای راستم تو حصار چاله گرفتار شد.‌

آخی از سر درد مجوز خروج از بین لبام رو گرفت، قطره اشکی با سماجت از گونه‌ام چکید که حرصم رو در آورد.‌

خواستم کمی برای بیرون کشیدن پام از چاله تقلا کنم‌ولی دردش تا مغز و استخونم رو فلج کرده بود.‌ دیگه اختیار قطرات اشکم دست خودم نبود.‌ با بلند شدن بوق پی‌در‌پی ماشینی که قصد خروج از خیابون رو داشت اشکای بی‌صدام تبدیل به هق_هق شد. زیر لب نالیدم:

– خدایا سرِ ظهری این چه مصیبتی بود؟

با شنیدن صدای باز و بسته شدن در ماشین سر بلند کردم که با مردی بلند قد و چشم، ابرو مشکی رو‌به‌رو شدم.

– حالتون خوبه خانم؟ چرا وسط خیابون اطراق…

با دیدن وضعیت من مابقی جمله‌اش رو نصفِ نیمه رها کرد و با گام های بلند بهم نزدیک شد.

روی دو زانوهاش نشست که باعث شد من از خجالت سرم رو پایین بندازم.

– آخ! چه کردی با پاهات دختر.

 با چفت شدن دست مرد دور مچ پام، تنم یخ بست؛ انگار جریان برق به بدنم وصل کردند.

– آق… آقا چی… ک… کار می‌کنید!؟

– باید آروم با پاهات بازی- بازی کنی تا دربیاد.

و بعد پاهام رو به چپ و راست تکون داد، یکهو بیرون کشید از زور درد، اشکم دراومد.

– آخ پام!

– تموم شد، می‌تونید بلند شید؟

به سختی، از جام بلند شدم و گفتم:

– بله، ممنون بابت کمکتون!

لبخندی زد و گفت:

– کاری نکردم، این چاله‌ها خطرناکن، مادامی که میخواین از اینجا رد شین قدم‌هاتون رو بلند تر بردارین.

«باشه»ای گفتم و لبخندی که شرمزدگیم رو به خوبی نشون میداد نثارش کردم‌. لنگ- لنگون راه افتادم، هنوز سه قدم نرفته بودم که پام تیر کشیدو باعث ناخواسته گزیده شدن لبم شد. دستم رو به دیوار گرفتم که صدای استارت خوردن ماشین و در نهایت نزدیک شدن بهم بلند شد.

  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • نام کتاب: عبث احساس
  • ژانر: عاشقانه تراژدی معمایی
  • نویسنده: روشنا اسماعیل زاده
  • تعداد صفحات: 655
لینک های دانلود
  • برچسب ها:
https://novelfor.ir/?p=2387
لینک کوتاه مطلب:
نظرات این مطلب

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

مطالب پر لایک
  • مطلبی وجود ندارد !
<>
درباره سایت
رمان فور | دانلود جذابترین رمان ها
آخرین نظرات
  • farboodخوب بود کاش آخرش بهتر تموم میشد یعنی میشد بهتر نوشت ممنون ازتون❤️...
  • ضحاچرا نمیشه پی دی افشو دانلود کرد البته توی برنامش هم اسم همچین رمانی وجود نداره...
  • Liltخعلی خوب بود ، ولی افغانستانی اسم الاصل مردم اهل افغانستان هستش . ببینید افغانست...
  • مهتابخیلی زیبا و بی نظیر بود حتما بخونید...
  • اشنایی در غربتفوق العاده کلیشه ای و مسخره« با احترام»...
  • دنیابرای منم میفرستی...
  • دنیاسلام لینک میشه بدین ممنون...
  • آرینخیلی قشنگه میشه رمان دژخیمشم بزارین...
  • ریحانهعالبود...
  • ریحانهزیبا متین عالی...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان فور | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.