ما مانند یک شمع میمانیم، همان شمع که در تاریکی روز مشغول آب شدن است، آری
روز، روز تاریک تر از شب به نظر میرسد چون دلها آنقدر تیره شده که چنگالها سفید و نورانی خورشید هم کارساز نیست، این شمع به دقایق آخر عمرش نزدیک و نزدیک تر میشود، ناراضی و ناراحت است، دوست دارد بماند و باز نورش را پخش کند اما آیا کافیست؟ هزاران شمع هم بگذاریم باز همه جا تاریک است…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان فور | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.