هنگامی که چکش عدالت به صدا در میآید، انگاری راه تنفسم باز میشود، اما دلم شکسته تر!
این همه درماندگی و خستگی تنها برای شنیدن آوایی که تنها صدای کوبیده شدن چکشی را می دهد که نحسی اش نه جان کسی را زنده می کند، نه مرحم زخم خورده ای است و نه دل شکسته ای را پیوند می زند.
حالا من در دو طرفم! هم زخم خورده ام و هم دلم شکسته است…
می توانم بیان کنم آنچه به سرم آمده ولی آخرش که چه؟ چه چیزی می تواند مرحم زخم و قلبم شود؟ دانلود داستان آوای نحس
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان فور | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.