حقایق کشف می شه! مهتا می فهمه کیه! دلیل فراموشیش رو می فهمه ولی بین موندن یا رفتن تردید داره! بخشیدن یا کینه گرفتن از کسی که خودش هم یک مهره بوده! وضعیت کامال فرق کرده، دیگه هیچ چیزی مثل گذشته نیست. وارد یک بازی جدید می شه؛ بازی ای که توی تصمیمش تاثیر داره. حال می مونه یا میره؟ میبخشه یا نه؟ گذشته رو فراموش می کنه یا نه؟ حق میده یا برای همیشه میره؟!
نگاهم رو به نرگسی که داشت ناخون های بلندش رو می کند، انداختم و با خنده گفتم: این کارها رو نکن، چاق که نیستی! قدتم که کوتاه نیست؛ لااقل یک نکته خوب داشته باش، شاید بخاطر ناخن های بلندتم که شده خاله تینا به عنوان عروسش قبولت کنه!
سرش رو بالا آورد و گفت: انقدر مادر شادمهر بده؟
لبخند شیطانی ای زدم و به اطراف نگاه کردم و صدام رو پایین آوردم و گفتم: آره، خیلی بده! آمریکا زندگی می کنن دیگه! یادمه یکبار اونجا رفتم، جونور به سیخ می کشیدن می خورد؛ اصلا نهایت چندش هستن. مادر شادمهر اهل غذائه، وقتی گرسنش میشه اگه چیزی نخوره، یک آدمم درسته قورت میده! یک زن قد کوتاه شکم گنده، با موهای شرابی!
آخی، طفلکی خاله تینا، من رو ببخش خاله جون! آب دهنش رو محکم قورت داد و باترس گفت: جدا راست میگی؟ من چیکار کنم؟ اینجوری که عمرا مادر، پدرش بیان خانواده ی من رو راضی کنن!
شادمهر گوشیش رو قطع کرد و سمتمون اومد و به چهره ی رنگ پریده ی نرگس نگاه کرد و گفت: چی شده؟ چرارنگت پریده؟
سقلمه ای بهش زدم که یعنی چیزی نگو. لبخند نصفه نیمه ای زد و گفت: داشتم می گفتم؛ الآن اگه مادرت ببینتم، میگه چه قدر این دختره بی حیا و ترشیده است، چون هنوز هیچی نشده بلند شده فرودگاه اومده.
شادمهر اخمی کرد و گونه ی نرگس رو کشید و سرش رو جلو آورد و توی چشم هاش زل زد و گفت: بی حیا چیه؟ مامان من هنوز خیلی اُپن ماینده؛ این مهتا شاهده، دیشب خودش کلی اصرار کرد که عروسم رو با خودتون بیارین. مگه نه مهتا؟
سری به معنایه آره تکون دادم و گفتم: آره، خیلی اصرار کرد ولی یکی باید به این نرگس حالی کنه تا بفهمه! راستی! شادی خاله ترانه خبر داره که خواهرش قراره بیاد؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان فور | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.