در حیات آدمی، گلهای انساننمایی زیستن میکنند که خشکیدنشان، بر قلبها، زخمی همواره چرکی افزودن مینماید. خشکیدن چگونه تعبیر میشود؟ مرگ!
با رفتن گلها، با نبودِ روزانه و ماهانه و سالانهشان، در صورتی که بازگشتی باشد، میتوان سَر کرد؛ اما با نبودنی دائم کنار آمدن مُحال است.
وقتی گل رفت، وقتی گلبرگهای لطیفِ جانش، در بطنِ خاکِ سرد، از هم گسیخته و پاره- پاره گشتند، همان آدمیای که ظرافتش زبانزد بود، آهمندیاش میان لبها روان میشود.
پس از آن، روزهای انسانِ فقیر شده از گل را لحظاتی خفهکننده سرریز میکنند؛ از آن پس، دمهای مرگوارهی آن فرد، موجودیت میگیرند!
سرزمین آمازون، سرزمینی بسیار زیبا و با شکوه است که توسط هیپولیتا، دختر خدای جنگ اداره میشود. دختر هیپولیتا، آریان قصد دارد که صلح و دوستی بر جهان، همانند نور خورشید بتابد.
دختری زیبا رو و دانشجو که درگیر یک مثلث عشقی عجیب است و خود دلبسته یکی از آنها؛ اما دست زمانه و غیرت مردانهی آن یکی راس مثلث زندگیاش را عوض میکند و در شب نامزدیاش با عشق چندین سالهاش بالیی به سرش میاید که مجبور به گذشت از معشوقش میشود، چون…
تصمیم سرنوشت ساز و خودخواهی اطرافیان، منجر به معاملهای میشود، که سرنوشت انسانی را تغییر می دهد و سالها بعد، درست زمانی که در حال طی کردن روزمرگیهای زندگیاش هست؛ درگیر اتفاقاتی میشود که از گذشتهاش نشات میگیرد.
گذشتهای، که او حتی کوچکترین اطلاعی از آن ندارد!
و سرانجام به دنبال یافتن جواب و حل معماهایی که زندگیاش را تحت شعاع قرار داده، حقایقی تلخ برایش نمایان میشود که …
آیا میتواند جلوی اتفاقات بیشتر را بگیرد یا تسلیم سرنوشت خود می شود؟
بیش از صد انسان بیگناه در برج سیرز مشغول به کار هستند، غافل از اینکه برج تا دقایقی دیگر منفجر می شود! بعد از این حادثه، اِریک، توسط سازمان مخفی تایم انتخاب می شود تا برای ما ٔموریت حیاتی که آنها برایش تدارک دیده اند آماده شود. سازمان تایم اصرار داشت تا دلیل انفجار برج را بفهمد و در نهایت با استفاده از دستگاه های مربوط به بعد های زمانی و کمک از فیزیک کوانتوم جلوی آن را بگیرد.
رها دختری با دلخوشیهای کوچک است. به دلیل شرایط خانوادگی مجبور به ازدواج با مرد مسنی میشود. زندگی در آن عمارت برایش به جز سیاهی ماجراهایی به همراه دارد که باعث تغییر مسیر زندگیاش میشود.
قوی بودن به این معنا نیست که تو حس نداری! دلیل نمیشه که اشک نریزی! آدمهای قوی فقط پرقدرت ادامه میدن. این تنها فرق بین انسانهای قویه، آره! اونها میتونن به هرچی که میخوان برسند.
رها طاهری، دختری که از کودکی میان دعوای پدر و مادرش بزرگ شده. روزها بیرحمانه میگذرند تا آن دختر کوچک، تبدیل به کسی میشود که انتقام چشمانش را کور کرده. دلش میخواهد مانند سم کشندهای منفجر بشود و همه را در آتش عذاب خود قربانی کند. کسانی میآیند و میروند تا جلویش را بگیرند اما آیا قدرتشان آنقدری هست که بتواند او را متوقف کند؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان فور | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.