کمی کارهای عقب افتادم رو انجام دادم و مریض هام رو ویزیت کردم
که در اتاقم به صدا در اومد:
بفرمایید!
در باز شد و سر پرستار بخش داخل اومد و گفت:
خسته نباشید دکتر، نتیجه ازمایشات بیمار اتاق صد و پنج اومده
پوشه رو گرفتم و مشغول برسی جواب آزمایشاتش شدم
هر چی بیشتر میخوندم بیشتر متعجب میشدم که این دختر چطوری زندس
دوتا دنده ترک خورده، سوءتغذیه و کمبود انواع ویتامین های لازم و….
هنوز داشتم میخوندم که خانم کرمی گفت:
اقای دکتر!
سرم رو بلند کردم و نگاهش کردم که ادامه داد:
من فکر میکنم باید یه متخصص زنان هم چکش کنه!
ابرو هام بالا پرید و سوالی نگاهش کردم که نگاهش رو دزدید و گفت:
کبودی های بدنش نشون میده بهش مزاحمت شده…
باورم نمیشد چنین چیزی شنیده باشم، چطور کسی می تونست انقدر کثیف باشه!
از تصورشم حالم بد میشد
با تاسف سری تکون دادم و گفتم:
به متخصص زنان بگید معاینش کنه و براش…. تزریق کنید
کرمی: چشم آقای دکتر
با رفتن کرمی تلفن رو برداشتم و از منشیم خواستم حیدری رو خبر کنه تا به دفترم بیاد…
**************************
بعد یه کنتاکنت شدید با حیدری تا پایان شیفتم خودم رو با کار های عقب افتاده و مریض هام سرگرم کردم و تا جای ممکن خودم رو دور از نگاه کنجکاو پرستار ها و پزشکان بخش نگه داشتم و با پایان شیفتم سریع کیفم رو برداشتم و از اتاقم بیرون زدم…
سوار ماشین که شدم صدای زنگ موبایلم اتاقک ماشین رو پر کرد
همین طور که ماشین رو از پارک در می آوردم تماس رو هم وصل کردم
ندیده میدونستم کی پشت خطه
سیاوش: سلام
بابا: باز که تو بیمارستان معرکه گرفتی
پسر! یه روز رو نمیتونی بی دردسر، سر کنی؟
چرا لینک نداره؟
رمان به صورت انلاین در کانال تلگرام نویسنده گذاشته میشه.
میشه ایدی کانال رو بدین؟