دلنوشتههای من، توسط دختری از جنس خاک نوشته شدهاند؛
آنها با جان و دل، نوشته شدهاند؛
برای خواندن نوشته شدهاند؛
برای در دل ماندن نوشته شدهاند؛
آنها نوشته شدهاند، تا زندگیات را تغییر دهند!
تا شیوهی صحیح زندگی کردن را به تو بیاموزند؛
تا تو را به هر چه که نیازمندی برسانند؛
فقط کافیست کمی به آنها توجه کنی؛
آری!
این دلنوشتهها از صمیمِ قلب نوشته شدهاند.
پس قدرشان را بدان!
گهگاهی که از زمین و زمان دلگیر میشوم،
به آسمان آبی مینگرم،
و با انتقاد به پروردگارم میگویم
که چرا مرا از عنصری دیگر نساخته ای؟
تا هر که زندگیام را به بازی گرفت؛
زندگیاش را به آتش بکشم و دنیای او را ویران سازم.
در این زمان پروردگار زیباییها؛
آرام زمزمه میکند که تو را از برترین عنصر جهان هستی ساختهام،
تا به دیگران زندگی ببخشی!
نه اینکه دنیا را بر سرشان ویران کنی!
تو را از خاک ساختهام تا با قلب کوچکت عشق و امید را در دل همگان جاری کنی.
پس به خاکی بودنت ببال!
دختر خاکی!
مطمئن باش روزی از همین روزها؛
تمامی زجرهایی که کشیده ای،
همانند منبع قدرتی برای تو میشوند. …
***
هیچ قدرتی؛
برتر از زادهی خاکی که ارزش خودش را میداند و باور دارد، نیست!
ای زادهی خاک!
قدرت تفکر تو همانند اسلحه است؛
پس هیچوقت آن را خالی نگه ندار!
***
ای انسان !
اگر میتوانی دیگران را شاد کنی،
شاد کن!
دنیا به شادی نیاز دارد. …
***
من؛
به دنبال خواب و خیال نیستم !
من؛
درحال شکار اهدافم هستم!