دانلود رمان شهر بی شهرزاد
مانند مـُرده های متحرک، سرگردان به آن طرف و این طرف میرفتم بلکه کسی را در این باغ زیبا و دَرَندَشت پیدا کنم ولی هرچقدر فریاد میزدم و کمک می خواستم کسی نبود.
ترسیده بودم نمیدانستم کجام، با صدای بلند صدا زدم:
-مامان
-بابا، کجایید؟؟
خواهش میکنم جواب بدید من میترسم، لرز به جانم نشسته بود.
ریختن اشک هایم دیگر در دست خودم نبود، به پهنای صورتم داشتم گریه و ناله ولی نبود،کسی نبود.
خسته از آن همه تکاپو زیر درخت سیب نشستم تا نفسی تازه کنم، چشم هایم را بستم تا از خستگی چشم هایم ربوده شود.
-شهرزادم
با صدای بابا نادر چشم هایم را باز کردم، مامان هم دست در دست بابا همراه او بود با صورت هایی خوشحال و نورانی به من نگاه میکردند، دستم را تکیه گاه کردم و از جایم بلند شدم.
با بغض ل*ب زدم:
-باباجون، مامانی کجا بودید پس جواب من رو نمیدادید ترسیدم
مامان سکوت کرده بود.
-دخترکم، شهرزادِ بابا، من و مامانت اومدیم ازت خداحافظی کنیم ما داریم میریم مراقب خودت باش راه سختی در پیش داری ولی من و مادرت به تو ایمان داریم که همشون پشت سر میزاری و موفق میشی شهرزادِ من.
کجارو بزنم دانلود بشه؟ ???
رمان به صورت آنلاین در کانال نویسنده گذاشته میشود
میشه لینک کانال تلگرامیشون بزارید???یا آیدی نویسنده که لینک بگیرم
عالی هست سایتتون
سلام لینک میشه بدین ممنون
برای منم میفرستی