عشقی از نوع نفس ….هرکدام نباشند زندگی تمام!!!! خدا نکند برسد روزی که با لجبازی و سرنوشت و تقدیر نفس یکی با نفس غریبه ای گره بخورد …..
داستان روایتگر اتفاقات و کشمکش های دو خانواده ی بزرگ است ، خانواده ی زند و خانواده ی نعیمی.
امیر، محسن ، مریم و مینا فرزندان خانواده ی زند ؛ عارف ،علی و عفت فرزندان خانواده ی نعیمی هستند.
کجا پناه گرفته ای ؟ کجا آشیان ساخته ای ؟ پرنده ی کوچک خوشبختی… وقتی از هر سو و هر مکان تیری از گذشته به تو پرتاب می شود.
رمان در مورد دختری مظلوم و ساده به اسم یاسمن هستش که نا خواسته پا روی این جهان گذاشته بود و الان هم زندگیش تحت تاثیر گذشته اش قرار گرفته بود….
زندگیه سختی را گذرانده بود و حالا یکی از بهترین روز های زندگیش بود مهمانی که نا خواسته پا رو ی این زندگیه اجباریش گذاشته بود الان کل دنیایش بود حس مادر شدن کام تلخ این روز هایش را شیرین می کرد گناهش فقط عاشقی بود و بس اد مرد زندگیش را عاشقانه می پرستید و دوستش داشت اما افسوس که مرد رو یاهایش راهی جز عشق و عاشقی را در پیش گرفته بود و بهش بی اعتماد بود و این یعنی بالا ترین درجه ی بی اعتمادی که هر دو را به سوی تباهی می کشاند نمی دانست زندگی با او و شریک زندگیش و این فرشته ای که دو ساعت پیش چشم به این جهان بی معرفت گشوده بود چه بازی هایی می کند اما
یه تیکه از یه زندگی،شاید یه نگاه کوچیک به یه سری اتفاقات و دختری که گذشتش میاد سراغش و مجبورش میکنه یجور دیگه به خودش و زندگیش نگاه کنه….
شاید فقط داستان تغییراتیه که متحمل میشه…
در مورد دو خواهر به اسم ساحل و دریاست؛ آن ها مادرشان را وقتی دریا دیده به جهان گشود، از دست دادند و با پدرشان زندگی کردند. زندگی آن ها خوب بود تا وقتی که پدرشان به مشکل بر نخورد و برای آن ها پدری می کرد.
دریا در پی حالت های غیر عادی و آزار دهنده به پیشنهاد معلم مهد او به روانپزشک معرفی می شود.
و این شروع یک مجرای زندگی دو خواهر می شود.
مسیر زندگیشان به کل تغییر می کند…
آن ها گاهی کم می آورند
گاهی از زمین و زمان گلایه می کنند
گاهی به فکر فرار می افتند
گاهی از هم زده می شوند…
اما باز یادشان می افتد جز همدیگر کسی را ندارند.