داستان من شروع خوبی نداشت و شاید به همین خاطر بود که فکر میکردم پایان خوبی هم نخواهد داشت. تمام روزمرگی من توی ترس از مامورها و حتی پدرم خلاصه میشد. خونه باید محل آرامش یک دختر باشه، اما خونهای که مکان خلافکاریهای بابام با دوستاش بود، بیشتر از سر ناچار پناه منِ بیپناه شده بود. ولی زندگی از بازی تکراری که باهام از سالها پیش به راه انداخته بود، خسته شد. من رو جای دیگهای کشوند، میدون بازی جدیدش رو مشخص کرد و یک، دو، سه! حرکت! دانلودرمان وسوسه داغ
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان فور | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.