گاهی اوقات زندگی مجبورمون می کنه در موقعیتی قرار بگیریم که سال ها فرد دیگری را در آن قرار دادیم.
همه چیز از آن بهار شروع شد…
مگر می شود بهار باشد و دل عاشق نشود!
دختر زیبا و شیطونی که صاحب شرکت تبلیغاتی بزرگیه، بنابر مشکلاتی مجبور میشه نصف سهام رو به رقیب سابقش که پسری فوق العاده جذاب و شوخ طبع بفروشه.
چند تا دختر، چند تا پسر… یه توپ فوتبال! یه عشق…
دخترهایی که سخت تمرین میکنن، برای موفقیت!
اما! یه عشق! یه حس ناشناخته، یه حس گنگ و مبهم مهمونشون میشه.
توی اون مستطیل سبز، یه دروازه، یه توپ، و معجزه، معجزه ی فوتبال!
نام نویسنده: پریسا افسونگر
ژانر: عاشقانه
فرمت های فایل: اندروید (apk) کامپیوتر (pdf)
زندگیم با ریتمی آرام اما پر از غم میگذرد؛ امید هایم ویران شدند وکامم طعم تلخی روزگار را میشناسد.
اما مزه عشق را هم میتوان گفت: «چشیده ام» عشقی که به تنهایی از سیانور کشنده تر و از اسپرسو تلخ تر است.
که با حضور شخصی کمی شیرین می شود و ریتمی پر از هیجان به زندگیم وقلبم وارد می کند اما…
همیشه ریتم آرام یا تند نیست گاهی میایستد و صدایش همه جا را با بوق هشدار پر می کند.
هدف: بعضی وقتها بعضی آدمها، در پوچی در بیهدفی غرق شدن. اینجا دختریست که گذشته تلخی داشته، در زندگی هدفی نداره. بیشتر مواقع آدم به یک تلنگر نیاز داره تا راهش رو انتخاب کنه. تلنگرها در زندگی روزمره کوچک هستند. ولی در این رمان این تلنگر بزرگ تر از حد معموله!