
دانلود دلنوشته عصیان نسیان

دانلود دلنوشته بی قرار

دانلود دلنوشته قرصهای رنگی

دانلود دلنوشته اجباری به ابد
سنگینی سایهی به پرواز در آمدن گلولههای اجبار بر سرم سنگینی میکند
و دستانم از ترس به ل*ب آوردن حقیقت میلرزند.
نمیدانم کدامین قانون نانوشتهای اینگونه مقدر کرد
و توانایی پس زدنش را در خود نمیبینم.
خدایا، محتاج یاریات گوشهای کز کردهام

دانلود دلنوشته شب های بعد از تو

دانلود دلنوشته موهایم را بباف
تو تنها میتوانی آخرین درمان من باشی
و بی شک دیگران بیهوده میجویند تسکینم
تو آن شعری که من جایی نمیخوانم که میترسی
به جانت چشم زخم آید چو میگویند تحسینم
زبانم لال! اگر روزی نباشی من چه خواهم کرد؟
چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟

دانلود دلنوشته ببار باران

دانلود دلنوشته نفیر خاموش
نه بر میل تو لیکن بر میل آن کس که چشمانش را میبندد،
میسوزد جایی از اعماق وجودش که ببیند مغرور عالمیان خوانده شده…
مگر جز خوبی و صلاح آن ها چه میخواست؟
روزگار چرخید بر میلشان، دریغ از ظلمت!
دلسوزها را مغرور خواندند و به عفتش ریشخند زدند،
وجود مهذبش هزاران تکه شد،

دانلود دلنوشته دلبرانه واژگون
چندوقتی است
گریههایم، برای عروسکی که سینهاش شکافت و فواره خون پنبهای بیرون زد!
چند وقتی است خنده و ذوقهایم به سبب آبنبات خوشمزهی پدربزرگ نیست.
چند وقتی است که دیگر چیزی سرجایش نیست؛
کودک و کوچک بودیم
اما دنیامان به وسعت دریاهای پهناور عظمت داشت!
کودکی رفته و به جوانی رسیده است!

دانلود دلنوشته تبسم تلخ