مقدمه دانلود رمان بغضهای هرشب من:
میان دشتهای سردرگمی
با پری شکسته و کمری خمیده
کوچه پس کوچه های حضورت را
چه بی دریغ میپیمایم
ولی دریغ از کهنه دلقی
برای جرعه ای از بودنت …
حیف نیست ؟
که اینچنین بی خبر میگذاری ام؟
این داستان براورده از تفکرات نویسنده و سراسر خیال ساخته شده و تمامی اشخاص داستان غیر حقیقی هستند .
بخشی از رمان:
توی آ*غوش مهشید تنها جایی بود که اون لحظه بهش احتیاج داشتم و با خ یال راحت م یتونستم کمی
از این بغض لعنت ی رو خالی کنم و باعث بیشتر شدن غم و ناراحتی پدرم نشم جلوی غم عم یق پدر
فقط باید میتونستم شنونده باشم مهشید با دیدن حال بدم حرفی نزد هیچ حرفی و فقط نوازش گر
درد عمیق من بود دلم هنوز گریه میخواست گریه ای که بتونه ارومی به این جان خسته ببخشه اما
دریغا که حتی باعث اندکی کاستی از درد من نبود سنگین ی دلم بیشتر و عم یق تر از این حرف ها بود
رمان ودادی از جـنس درد| Delroba.R.Morovati کاربر رمان فور
که با قطرات اشک من توان ارامی منو داشته باشه صدای زنگ در نا خوداگاه باعث حرکتم به سمت در
شد فاصله در اتاق با در حیاط برام به طوالنی ت مسی ر های دور و دراز بود که با سرگی جه ها ی من
حس نزدیک شدن زم ی ن به خودم را حس کردم و ضربه ای که به سرم کوب یده شد و سوزش پیشون ی
و خالع ی از سیاه ی
فوق العاده🥺😍😍❤️
خیلی خوبهههه🤩