خانوادهای صمیمی و امیدوار که خداوند مشکلاتی در مقابلشان قرار میدهد. تا اینکه آنها قدر خوشبختیشان را بدانند. آنها با قدرت در مقابل مشکلات میایستند و طوفان و سیل مشکلات، آنها را سست نمیکند. آنها با وحدت و صمیمیت مشکلات را پشت سر میگذارند و نمیگذارند چیزی آنها را جدا کند؛
عشق یک نیروی بیحد و حصر است
وقتی تلاش میکنیم مهارش کنیم ما را نابود میکند
وقتی میخواهیم آن را اسیر کنیم
ما را برده خود میکند و وقتی تلاش میکنیم تا درکش کنیم
ما را با احساس گم گشتگی تنها میگذارد
در سرزمین بزرگی به نام آدریانوس که هیچکس از وجودش خبر ندارد، مردمی عجیب زندگی میکنند. این سرزمین خیلی بزرگ و شگفتانگیز است. پادشاهی زورگو، مستبد و قدرتمند بر آن حکم فرمایی میکند. مردم سرزمین تحت تاثیر رفتار زورگویانه پادشاه قرار گرفته و مردمی زورگو و بیرحم شدهاند. مردم سرزمین شاخهای بزرگ و بالهای زیبا داشتند که این ویژگی در هر کدام متفاوت بود. این سرزمین جزیرهای است که بر روی آبی روان و زلال قرار دارد.
در بین مردم این سرزمین خانوادهای زندگی میکند که با همه فرق دارند؛ زیرا بر روی بال و شاخهای تکتک آنها جای دست است. مردم به آنها میگویند:
– این جای دست، مهر باطل است که خداوند بزرگ بر روی شاخ و بال شما گذاشته است و شما نفرین شده هستید.
همه از آن خانواده دوری میکنند و پادشاه دستور داده است که هرکس با آنها رابطه برقرار کند،بيشک مجازاتي جز مرگ
نخواهد داشت. آنها بسیار تنها و مظلوم هستند و به سختي در پستترین نقطهي سرزمین زندگي ميکنند.
آن خانواده که شامل دو دختر و دو پسر بود که به ترتیب هامان، آتوسا دوقلو بودند و دنیس، الماس هم دوقلوهاي کوچک خانواده
بودند. عضو مهم خانواده پدر و مادري با تحمل باال که در تمام سختيها در کنار یک دیگر زندگي ميکنند و پابرجا و محکم
هستند. آرتیمیس مادر خانواده، همیشه وضعیت را براي کودکانش جوري جلوه ميداد که آنها ناراحت و افسرده نشوند. مثالً
دوري مردم از خودشان را جوري نشان ميداد که کودکانش فکر کنند آنها خاص و محبوب هستند و مردم خود را در حدشان
نميبینند. عجیبترین موضوع اسم پدر خانواده است که آدریانوس نام سرزمین آنها بود. پادشاه تالش فراوان کرد که این موضوع
را عادي جلوه بدهد؛ ولي نتوانست این کار را بکند؛ زیرا همیشه مردم در شک، تردید و سردرگمي بودند که علت این شباهت
چیست؟!