در گیر و دار هیاهوی مرگ و زیستن طبیعت، دل را به تو باختن، چه خوش طعمی داشت! شبیه آن نارنگیهای یواشکی که زیر میز مدرسه میخوردیم و مزهاش به جانمان میچسبید. بهخصوص که تو هم مزهی دلباختگی را چشیدهای. آن چشمانت را مدیون کدامین قبلهگاه هستم؟ بگو تا همیشه بدان سجده خواهم کرد. غرق نگاهت شدم و یادم نبود این زمانه بخیل است! با نگاه عشاق، یادم رفت که چهها کرده و چهها میکند! تا اینکه… دانلود رمان چشمان ذغالی
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان فور | دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.