درست همان زمان که زندگی بی رنگ میشود.
مداد سیاه دست میگریم
و دوباره زندگی را خط خطی میکنیم،
اما غافل از تکرار یک تکرارِ تکراری
دست به کشیدن یک تکرار میزنیم
و نام آن را تولدی جدید میگذاریم.
تولدی که به مرگ می رسد و مرگی که به تولد نمیرسد.
فهمیدهام با مرگ نمی شود زندگی کرد.
فرمت های فایل: اندروید (apk) کامپیوتر (pdf)
ملیت رمان: ایرانی
تعداد صفحات: ۱۰۱
هیچ زیبایی لطیفی را در این جهان ندیده ام. مگر تو تویی که بی درنگ خواستمت تا مهرم را نثارت کنم؟
قبل از تو طبیعت قلبم در انتظار بود.. انتظار اندکی باران! شاید ندانی، ولی قبل از تو گرد و غبار جاده ی خشکیده ی قلبم زیاده سبک شده بود و با کمترین نسیمی به هوا برمی خاست ولی بعد از یافتن تو …
چمن زار این قلب غرق در شبنم شد
و این سر آغاز یک پایان غیرباوراست
صبر کن و صبور باش
تو فقط میتونی چیزی روکه داری؛
قبل از اون که ازدست بره عاشقانه دوست داشته باشی!
ولی این برای من صدق نمیکنه!
من میجنگم تا چیزی رو که از دست دادم دوباره به دست بیارم!
و این میانهی یک پایان غیر باور است!
صبر کن و صبور باش؛
در بهترین دقایق این عمر نابپای
در لذت نوازش برگ و نسیم صبح
در لحظه نهایت نسیان رنجها
در لحظه ای که ذهن وی از