دانلود رمان پرستاران بخش‌عشق

دانلود رمان پرستاران بخش‌عشق

نام رمان: پرستاران بخش عشق

نام نویسنده: fatemeh.E.z

ژانر: عاشقانه، طنز

فرمت های فایل: اندروید (apk) کامپیوتر (pdf)

ملیت رمان: ایرانی

خلاصه رمان دانلود رمان پرستاران بخش‌عشق:

خب سه دختر بسیار دردسر ساز و شیطون هستند که پرستارن و برایه کار به یه بیمارستان میرن و اون جا با افرادی آشنا می شن.

و و همین طور اتفاق هایی براشون می افته که حتی باورشون نمی شه

این سه دختر داستان انقدر زلزله هستن که بیمارستان رو می زارن رو سرشون و همه کارکنان از دسته این سه وروجک خسته می شن

و از دستشون فرار می کنن تا بلایی سرشون نیارن…پایان خوش دانلود رمان پرستاران بخش‌عشق

دانلود رمان تقدیرم

دانلود رمان تقدیرم

نام رمان: تقدیرم

نام نویسنده: حدیث رسولی | hada_♡

ژانر: عاشقانه، پلیسی، طنز.

تعداد صفحات: ۱۰۸

فرمت های فایل: اندروید (apk) کامپیوتر (pdf)

خلاصه دانلود رمان تقدیرم:

داستان تقدیر در رابطه با زندگی دختری که از بچگی عاشق پلیس شدن بوده و بالاخره بعد از رسیدن به این شغل مسیر زندگیش کلا عوض می‌شه. دانلود رمان تقدیرم

دانلود رمان نفسی‌برای‌نفس کشیدن

دانلود رمان نفسی‌برای‌نفس کشیدن

نام رمان: نفسی‌برای‌نفس کشیدن

نویسنده: دانیال

ژانر: اجتماعی، عاشقانه

خلاصه دانلود رمان نفسی‌برای‌نفس کشیدن:

رمان درباره دختریه به اسم نفس که توی ۷ سالگی در اثر آتش سوزی مشکل تنفسی پیدا می‌کنه و بعد از ۱۰ سال هنوز هم با کپسول هوا نفس می‌کشه. فکر کردن به گذشته و خاطرات آتش سوزی باعث بدتر شدنه حال نفس می‌شه. با این حال خانواده‌اش دنبال راهی می‌گردن تا او رو از گذشته دور کنن تا اینکه… دانلود رمان نفسی‌برای‌نفس کشیدن

دانلود رمان جای خالی

دانلود رمان جای خالی

نام رمان: جای خالی

نویسنده: سها مرادی

ژانر: عاشقانه، تراژدی، اجتماعی

خلاصه دانلود رمان جای خالی:

جانان مثل‌‌ تموم دخترای دیگه در حال‌ کار و تحصیله ولی یک‌‌ مرگ اون رو‌ به تلاطم زندگی‌ می کشونه…
جای خالی پدر نه تنها پر نمیشه، بلکه جاهای خالی دیگه ای رو تو زندگی جانان به وجود میاره.‌.. دانلود رمان جای خالی

دانلود رمان تب

دانلود رمان تب

نام رمان: تب

نویسنده: پگاه رستمی

تعداد صفحات: ۱۴۱۱

بخشی از رمان:

کیف چرم مشکی ام را از دست راست به دست چپ متقل میکنم و دستگیره در را پایین میکشم. منشی به محض دیدنم برمی خیزد و سلام می کند. جوابش را می دهم و به سمت اتاقم می روم.

صدایش را می شنوم.

– اولین نوبت امروز ده دقیقه است.

بدون اینکه بچرخم و نگاهش کنم می پرسم:

-به چند نفر وقت دادی؟

-هفت نفر.