رفته رفته تپش های قلبم اوج گرفت و عرق سردی روی کمرم نشست.
احساس خفگی ای که داخل حموم بخار گرفته بهم دست داده بود دوباره بهم غلبه کرد و حس کردم اکسیژنی وجود نداره.
در حالی که به وضوح می لرزیدم، پلک هام رو محکم روی هم فشردم و شروع کردن به جمع کردن خرده شکسته ها.
****
آخرین پاراگراف کتاب متافیزیک ماوراء الطبیعه رو خوندم و همون طور که از فرط خستگی خمیازه می کشیدم کتاب رو کناری انداختم.
با بی حوصلگی مانتو و شلواری به تن کردم و با پوشیدن مقنعه ام راه آژانس رو در پیش گرفتم.
جلوی میز آرایش مکثی کردم و رژ ل*ب هلویی رنگی برداشتم.
همون طور که روی ل*ب هام می کشیدمش گوشیم رو توی کیفم انداختم و خواستم از اتاق خارج بشم که احساس کردم کسی از داخل آیینه بهم زل زده.
دستم میون هوا خشک شد و نفسم بند اومد.
حتی لحظه ای نفس نکشیدم و دیدم تار شد…
سر بلند کردم و به آیینه خیره شدم اما وقتی کسی رو ندیدم به سرعت به عقب برگشتم.
اما باز هم کسی توی اتاق حضور نداشت و من به خیالاتی شدن های اخیرم لعنت فرستادم.
با کلافگی از اتاق خارج شدم و بلند گفتم:
_مامان خداحافظ ! من دارم میرم سر کار.
عاشق قلم رمان شدم🤩
قلم نویسنده عالیههه
چطوری میشه دانلودش کرد؟
سلام
رمان به صورت آنلاین در کانال تلکرام نویسنده گذاشته میشه
چنله تلگرامش رو میدین؟😕
سلام من خیلی علاقمندم این رمان رو بخونم اما شما لینک دانلودش رو برداشتید اگر کانال تلگرامی از این رمان و نویسندش دارید ویا pdf چیزی از این رمان دارید بفرستید ممنون میشم
با تشکر
توروخدا میشه لینک چنل تلگرام رو بزارین
من دارمش
میشه لینک کانال رو بفرستید؟
میشه لینک کانال رو بفرستید
میشه برام بفرستیش؟
سلام لطفا اگه کسی pdfداشت بفرسته برااااام
لینک کانال تلگرام رمان بدید لطفا
خواهش میکنم لینک کانال تلگرام رو بفرستید
تشکر از سایت ناول فور