البته این گونه فکر کردن، خیلی جاها به درد من می خورد ! مثلا اینکه برخلاف هم سن و سالانم که ممکن بود به بیراهه کشیده شوند و یا بی خبر از خانواده با جنس مخالف دوست شوند و در نهایت رسوایی مدرسه و خانواده را در پی داشته باشند؛ خب من چون در ذهنم خود را متعهد و وفادار به همایون می دانستم؛ هیچگاه حتی فکر اینگونه شیطنت ها به سرم نمی زد. یا مثلا تمام تلاشم را می کردم تا شاگرد اول باشم ! تا وقتی همایون بر می گردد بتوانم در خور و سزاوار او باشم . آنقدر درس می خواندم که خیلی وقت ها روی کتابهایم خوابم می برد. پدرم همیشه مرا از طریق مادرم ، بصورت غیرمستقیم مواخذه می کرد.
-این چه کاریه که این دختر می کنه بلقیس خانوم ! داره خودشو به کشتن میده ! آخه برای چی ! از کی تا حالا درس خوندن برای زن واجب شده ! اونم اونقدر که خودشو بخاطرش به کشتن بده !
تو خودت خوب می دونی بلقیس که من فقط به خاطر روی ماه تو گذاشتم این دختر بره مدرسه ! الان هم که امسال ، آخرین ساله و دیگه سیکلشو می گیره !
وقتی تموم بشه و سیکلشو بگیره ، باید بشینه خونه ، کارِ خونه داری و شوهر داری ازت یاد بگیره . امروز فرداست که پاشنه ی در این خونه رو خواستگارا از جا بکنن.
دانلود رمان شاه نشین عمارت دلگشادانلود رمان شاه نشین عمارت دلگشادانلود رمان شاه نشین عمارت دلگشا
قبلا هم از این نویسنده بااستعداد رمانی خونده بودم😍 این رمانشون هم واقعا فوق العاده است🤩 به شدت پیشنهاد میشه👏